English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3511 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
destroy U خراب کردن معدوم کردن
destroying U خراب کردن معدوم کردن
destroys U خراب کردن معدوم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
uncreate U نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
spoliation U تحریف یا اخفا یا معدوم کردن یا سوء استفاده کردن از سند
obliterated U معدوم کردن
obliterating U معدوم کردن
obliterates U معدوم کردن
ruinate U معدوم کردن
obliterate U معدوم کردن
ratten U بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
to pull down U خراب کردن بی بنیه کردن
devastates U خراب کردن تاراج کردن
ruin U خراب کردن فنا کردن
devastate U خراب کردن تاراج کردن
ruins U خراب کردن فنا کردن
ruining U خراب کردن فنا کردن
ruinate U خراب کردن منهدم کردن
to cut up U خراب کردن
go to pot <idiom> U خراب کردن
to do for U خراب کردن
to bring to nought U خراب کردن
disfigure U خراب کردن
disfigured U خراب کردن
disfigures U خراب کردن
disfiguring U خراب کردن
cut up U خراب کردن
mar U خراب کردن
to break down U خراب کردن
marring U خراب کردن
marred U خراب کردن
muddling U خراب کردن
to mull a mull of U خراب کردن
to play the deuce with U خراب کردن
to take down U خراب کردن
bungle U خراب کردن
bungled U خراب کردن
bungles U خراب کردن
unbuild U خراب کردن
amortize U خراب کردن
to make a hash of U خراب کردن
to lay in ruin U خراب کردن
muddles U خراب کردن
muddled U خراب کردن
muddle U خراب کردن
destroy U خراب کردن
destroying U خراب کردن
wrack U خراب کردن
bungling U خراب کردن
corrupts U خراب کردن
pull down U خراب کردن
botching U خراب کردن
dilapidate U خراب کردن
botch U خراب کردن
vitiate U خراب کردن
vitiated U خراب کردن
vitiates U خراب کردن
vitiating U خراب کردن
demolish U خراب کردن
demolished U خراب کردن
demolishes U خراب کردن
demolishing U خراب کردن
botches U خراب کردن
overtumble U خراب کردن
corrupt U خراب کردن
corrupted U خراب کردن
corrupting U خراب کردن
botched U خراب کردن
demonish U خراب کردن
demolition U خراب کردن
impairs U خراب کردن
make havoc with U خراب کردن
impairing U خراب کردن
destroys U خراب کردن
impaired U خراب کردن
demolitions U خراب کردن
impair U خراب کردن
take down U خراب کردن
undo U خراب کردن
undoes U خراب کردن
over run U خراب کردن در هم نوردیدن
side out U خراب کردن سرویس
to demolish a building U خراب کردن ساختمانی
to pull down a building U خراب کردن ساختمانی
raze or rase U بکلی خراب کردن
to wreck U کاملا خراب کردن
to crock up U خراب کردن یاشدن
to bring to ruin U خانه خراب کردن
to tear down a building U خراب کردن ساختمانی
undermined U از زیر خراب کردن
undermines U از زیر خراب کردن
to do up U خانه خراب کردن
undermine U از زیر خراب کردن
double foult U خراب کردن پی در پی دوسرویس
To spoilt things . To mess thing up . U کارها را خراب کردن
batters U خراب کردن خمیر
batter U خراب کردن خمیر
to torpedo U خراب کردن [برنامه یا نقشه]
deteriorating U خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorated U خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorate U خراب کردن روبزوال گذاشتن
to break aset U خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
deteriorates U خراب کردن روبزوال گذاشتن
simple leg ride U شگک خراب کردن حریف
unmake U بهم زدن خراب کردن
hand out U خراب کردن سرویس اسکواش
frustrate U فکر کسی را خراب کردن
frustrates U فکر کسی را خراب کردن
frustrating U فکر کسی را خراب کردن
To get damaged . To become defective . U عیب کردن ( خراب شدن )
muck U خراب کردن زحمت کشیدن
rammed U سنبه زدن باذژکوب خراب کردن
ram U سنبه زدن باذژکوب خراب کردن
rams U سنبه زدن باذژکوب خراب کردن
boot U خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
wreck U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecks U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
overwrite U و خراب کردن هر داده دیگر در این محل
wrecking U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
lay waste <idiom> U خراب کردن وویران نگه داشتن ،شکستن
foul up <idiom> U با یک اشتباه احمقانه همه چیز را خراب کردن
sickest U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sick U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
corrupts U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupt U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupted U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupting U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
langrel U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
faults U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
faulted U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
fault U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
nil U معدوم
non existent U معدوم
non-existent U معدوم
inexistent U معدوم
extinct U معدوم
trapdoors U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoor U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
dud U ترقه خراب هرچیز خراب
frontolysis U زدودن یا معدوم ساختن جبهه هوایی
prehominidae U پستانداران معدوم انسان نمای اولیه
prehominid U پستانداران معدوم انسان نمای اولیه
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com